من در آن وحشت پائیزی چشمان تو پر پر شده ام.
من از آن روز که دیوانه چشمان شرر بار تو ام
مثل شمعی که به آشوب دلی می سوزد،
همچو پروانه خود سوز به زنجیر شکر خند تو ام.
نه که در مستی خاموش غزل های تو ام؟
نه که در خنده شیرین تو جان باخته ام؟
نه که در ساحل آرام تو مانوس تو ام؟
نه که در آینه میخندم و در عافیت ام؟
من ازین خستگی سایه موهوم پریشان حالم.
نه کرانی پیداست!
نه نسیمی به گذرگاه تنم می پیچد!
دل من بسته ، تنم خسته ،به آشفتگی تنهایی است.
نه کلامی بر لب!
نه پیامی در جان
نه نشانی بر جا
نه امیدی در دل!
من ندانسته به شوق سخن عشق تو دلباخته ام
قصه رنج شقایق هایم
یادگار سفر چلچله ها
راز صدها دل هجران زده ام
و در این ساحل تنها و خموش
سایه ای در گذر پلک دو چشمان تو ام.
من هنوزام که هنوز است تو را میخوانم
من تو را می جویم
من تو را میخواهم
من به لبهای ترک خورده و خشکیده تو را میخوانم
من هنوزام که هنوز است به آواز دلم میگویم،نگرانم
نگرانم،نگرانم، نگران
نگران سفر خاطر تو
نگران شب تنهایی تو
نگران دل غمگین تو ام.
شبحی در گذر جاری رود
لب خشکیده به آبی می زد
تن دلخسته به امواج غرور
نگران بود و دعایی بر لب
دست هایی به نیایش و نماز
و به آهستگی رود روان
نگران دل غمگین تو بود !
درباره خودم
لوگوی وبلاگ
منوی اصلی
صفحه نخست
پست الکترونیک
صفحه ی مشخصات
خانگی سازی
ذخیره کردن صفحه
اضافه به علاقه مندیها
نوشته های پیشین
پاییز 1387
تابستان 1387 بهار 1387 زمستان 1386 بهار 1386 زمستان 1385 زمستان 1387 بهار 1388 تابستان 1388 پاییز 1388 زمستان 1388 بهار 1389 بهار 89 پاییز 89 بهار 90 زمستان 90 لوگوی دوستان
لینک دوستان
عاشق آسمونی .: شهر عشق :. مذهب عشق پندار نیک دنیای واقعی ::::: نـو ر و ز ::::: حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ.... آمار وبلاگ
بازدید امروز :42
بازدید دیروز :21 مجموع بازدیدها : 262165 خبر نامه
موسیقی وبلاگ
جستجو در وبلاگ
|